English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (2421 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
intermix U در هم امیختن با هم مخلوط کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
mix U امیختن مخلوط کردن
mixes U امیختن مخلوط کردن
admix U مخلوط شدن بهم پیوستن مخلوط کردن امیختن
immingle U بهم امیختن مخلوط کردن
premix U قبل از مصرف مخلوط کردن پیش امیختن
Other Matches
mixing in place U امیختن در جا مخلوط در جا
auto rich U مخلوط غلیظ سوخت و هوا که نسبت ان توسط کنترل کننده مخلوط اتوماتیک درکاربوراتور ثابت نگهداشته میشود
compounded U : ترکیب کردن امیختن
attemper U نرم کردن امیختن
compound U : ترکیب کردن امیختن
compounds U : ترکیب کردن امیختن
consolidation U درهم امیختن تحکیم کردن یکجا کردن یکپارچه
aluminum coating by spraying amalgamate U روکش الومینیوم کردن امیختن
womannize U زن صفت کردن مخنث کردن بازنان امیختن
to mull a mull of U داغ کردن و امیختن باادویه و قند
melt U مخلوط کردن
syncrasy U مخلوط کردن
commix U مخلوط کردن
meddles U مخلوط کردن
puddles U مخلوط کردن
meddle U مخلوط کردن
hash U مخلوط کردن
intermingled U با هم مخلوط کردن
intermingles U با هم مخلوط کردن
puddle U مخلوط کردن
melts U مخلوط کردن
intermingle U با هم مخلوط کردن
meddled U مخلوط کردن
mixing U مخلوط کردن
admix U مخلوط کردن
blends U مخلوط کردن
mingling U مخلوط کردن
blend U مخلوط کردن
intermingling U با هم مخلوط کردن
mingles U مخلوط کردن
mingled U مخلوط کردن
interlard U مخلوط کردن
mingle U مخلوط کردن
mell U مخلوط کردن
intermeddle U مخلوط کردن
confect U مخلوط کردن
shuffling U بهم مخلوط کردن
brandies U با کنیاک مخلوط کردن
brandy U با کنیاک مخلوط کردن
mix U مخلوط کردن ترکیب
burden U مخلوط کردن بار
temper U مخلوط کردن مزاج
cross loading U مخلوط کردن بارها
tempered U مخلوط کردن مزاج
commingle U بهم مخلوط کردن
mixes U مخلوط کردن ترکیب
etherize U بااتر مخلوط کردن
burdens U مخلوط کردن بار
tempers U مخلوط کردن مزاج
shuffles U بهم مخلوط کردن
shuffled U بهم مخلوط کردن
shuffle U بهم مخلوط کردن
turn the mortar U مخلوط کردن ملات
ethylate U بااتیل مخلوط کردن
agitation U مخلوط کردن اشفتگی
souse U با ترشی مخلوط کردن
blender U ماشین مخصوص مخلوط کردن
roil U مخلوط کردن سرگردان شدن
admix U مخلوط شدن امیزش کردن
blenders U ماشین مخصوص مخلوط کردن
gradate U درجه بندی کردن مخلوط کردن
platinize U با پلاتین و ترکیبات ان مخلوط کردن یا اندودن
sugar U ماده قندی با شکر مخلوط کردن
sugars U ماده قندی با شکر مخلوط کردن
truck mixing U مخلوط کردن بتن روی کامیون
blunders U دست پاچه شدن وبهم مخلوط کردن
blunder U دست پاچه شدن وبهم مخلوط کردن
blundered U دست پاچه شدن وبهم مخلوط کردن
blundering U دست پاچه شدن وبهم مخلوط کردن
dry ginger U نوشیدنیکف دارکه برای مخلوط کردن ویسکی باسایرنوشیدنیهااستفاده میشود
ming U ذکر کردن مخلوط کردن
blend U مخلوط کردن رقیق کردن
blends U مخلوط کردن رقیق کردن
batches U اندازه گیری و وزن کردن شن ماسه سیمان و اب برای مخلوط بتن
batch U اندازه گیری و وزن کردن شن ماسه سیمان و اب برای مخلوط بتن
water injection U پاشیدن اب مقطر خالص به داخل سیلندر و موتورپیستونی به منظور سرد کردن مخلوط قابل انفجار و کاهش احتمال بدسوزی
combining U امیختن
blend U امیختن
inosculate U امیختن
immix U در هم امیختن
synthesizes U امیختن
meddles U امیختن
synthesizing U امیختن
fused U امیختن
mell U امیختن
combines U امیختن
mingle U امیختن
brews U امیختن
brewed U امیختن
interblend U در هم امیختن
mingling U امیختن
amalgamate U امیختن
incorporate U امیختن
mingles U امیختن
admix U امیختن
amalgamated U امیختن
mingled U امیختن
synthesized U امیختن
interlard U امیختن
brew U امیختن
intermingling U با هم امیختن
incorporating U امیختن
synthesising U امیختن
fuse U امیختن
synthesises U امیختن
incorporates U امیختن
synthetize U امیختن
synthesised U امیختن
intermingled U با هم امیختن
to alloy gold with copper U امیختن
mix U امیختن
intermingles U با هم امیختن
intermingle U با هم امیختن
amalgamates U امیختن
interblend U امیختن
meddled U امیختن
amalgamating U امیختن
blends U امیختن
synthesize U امیختن
to stir up U امیختن
intermixing U در هم امیختن
mixes U امیختن
combine U امیختن
meddle U امیختن
sentimentalize U با احساسات امیختن
interwove U باهم امیختن
folds U بهم امیختن
interweaving U باهم امیختن
oxygenates U اکسیژن امیختن
folded U بهم امیختن
womanize U بازنان امیختن
immingle U درهم امیختن
oxygenating U اکسیژن امیختن
fold U بهم امیختن
interweaves U باهم امیختن
intermix U بهم امیختن
interweave U باهم امیختن
plant mixing U امیختن در کارخانه
coalesce U بهم امیختن
scrambled U درهم امیختن
inviscate U باچیزچسبناک امیختن
inviscade U با چسب امیختن
oxygenated U اکسیژن امیختن
scrambling U درهم امیختن
kneads U سرشتن امیختن
kneading U سرشتن امیختن
interfusion U بهم امیختن
interlace U در هم امیختن در هم بافتن
kneaded U سرشتن امیختن
oxygenize U با اکسیژن امیختن
fuse U فیوزدارکردن امیختن
scrambles U درهم امیختن
knead U سرشتن امیختن
shuffles U بهم امیختن
commingle U بهم امیختن
sulfuret U با گوگرد امیختن
shuffled U بهم امیختن
fused U فیوزدارکردن امیختن
carburet U باذغال امیختن
carbonation U عمل امیختن با
shuffle U بهم امیختن
coalescing U بهم امیختن
shuffling U بهم امیختن
coalesces U بهم امیختن
sulfurate U با گوگرد امیختن
oxygenate U اکسیژن امیختن
coalesced U بهم امیختن
scramble U درهم امیختن
mixing U بهم زدن امیختن
sulfate U با اسید سولفوریک امیختن
grade U جورکردن باهم امیختن
pepsinate U با جوهر گوارنده امیختن
interfuse U بهم امیختن افشاندن
sulphate U با اسید سولفوریک امیختن
conjugate U درهم امیختن توام
grades U جورکردن باهم امیختن
loading U امیختن موادخارجی به شراب
insalivate U با خدو اغشتن با بزاق امیختن
sectarianize U با احساسات و تعصبات مسلکی امیختن
barbarize U با تعبیر بیگانه و غیر مصطلح امیختن
miscibility U قابلیت امیختن و اختلاط بدون از دست دادن خواص خود
lard to butter U جازدن کره بوسیله امیختن باچربی هاو روغنهای دیگرمانند پیه خوک
mixtures U مخلوط
compost U مخلوط
mixture U مخلوط
blending U مخلوط
blend U مخلوط
blenders U مخلوط کن
mixer U مخلوط کن
blent U مخلوط شد
mixed U مخلوط
macedoine U مخلوط
mixers U مخلوط کن
admixtion U مخلوط
blender U مخلوط کن
confused U مخلوط
anti freeze mixture U مخلوط ضد یخ
admixture U مخلوط
blends U مخلوط
composite U مخلوط
Recent search history Forum search
1Potential
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
1Arousing
1pedal pamping
1construed
1این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
1meaning of taking law
1Open the "Wind Farm" subsystem and in the Timer blocks labeled "Wind1" and "Wind2", Wind3" temporarily disable the changes of wind speed by multiplying the "Time(s)" vector by 100.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com